پاییز که می شود
انگار از همیشه عاشق ترم در تمام طول پاییز نمناکی شب ها را با تمام منفذهای پوستم لمس می کنم وچشمانم همه جا نقش دیدگان تورا جستجو می کند پاییز که می شود همراه برگها رنگ عوض می کنم زردو نارنجی می شوم و با باد تا افقی که چشمانت درآن درخشیدن گرفت پیش می روم و مقابلت به رقص درمی آیم تا آن جا که باور کنی تمام روزهایی که از پاییز گذشته تا به امروز همواره عاشقت بوده ام پاییز که می شود بی قراری هایم را در باغچه کوچکی می کارم و آرام آرام قطره های باران را که روزهاست در دامنم جمع کردم به باغچه می نوشانم میدانم تا آخر پاییز تمام بی قراری هایم شکوفه خواهد داد و با اولین برف زمستان به بار خواهد نشست پاییز که می شود بی آنکه بدانم چرا بیشتر از همیشه دوستت دارم و بی آنکه بدانی چرا دلم بهانه ات را می گیرد وپاییز امسال.... عشق جنس دیگری دارد و معشوق خواستنی تر است...
کاش می دانستی!
پادشاه فصل ها
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر با آن پوستین سرد نمناکش باغ بی برگی روز و شب تنهاست با سکوت پاک غمناکش ساز او باران، سرودش باد جامه اش شولای عریانی است ور جز اینش جامه ای باید بافته بس شعله ی زر تار پودش باد گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد باغبان و رهگذاری نیست باغ نو میدان چشم در راه بهاری نیست گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد ور به رویش برگ لبخندی نمی روید باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟ داستان از میوه های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید باغ بی برگی خنده اش خونی است اشک آمیز جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصل ها، پاییز
نظرات شما عزیزان:
کد را وارد نمایید:
عکس شما
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان sheida و آدرس sheida1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 6 بازدید دیروز : 0 بازدید هفته : 9 بازدید ماه : 6 بازدید کل : 23001 تعداد مطالب : 15 تعداد نظرات : 0 تعداد آنلاین : 1